من سراپا گوشم
مات آرامش چشمان توام، هیس... ساکت!
به سکوت تو فرا دادم گوش
صبر کن
اندکی صبر می خواهم و چندی خاموش

پای صحبتهای دلنشین چهره تو آرام شدم
بگذار که با دلِ خوش آواز سکوتم را بخوانم
بگذار که تصویر تو لختی نگاهم را در آغوش کشد
بگذار در این مستیِ اکنون در همین حال بمانم
تا زمان هست بخوانم تا زمان هست بمانم

جرات وصف ندارم چه بگویم؟!
تو هم از سکوت من
حرفها را بشنو
بنگر آرامش چشمان مرا، هیس... ساکت!
و سراپا گوش باش
حرفها را بشنو
...