...
آن لحظه که گم بود در آغوش تو آغوش من
لبریز پیاله ای از احساس بر پیکر مستم دادی
با خودم می گفتم:
به چه چسبید!
سیب سرخی که تو دستم دادی.
...
دکلمه شعر:
...
آن لحظه که گم بود در آغوش تو آغوش من
لبریز پیاله ای از احساس بر پیکر مستم دادی
با خودم می گفتم:
به چه چسبید!
سیب سرخی که تو دستم دادی.
...
دکلمه شعر:
داشتم یه دومینو برات میساختم به شکل "اعتماد"
چیدنشون خیلی سخت بود، حرفها رو آروم و با حوصه چیدمشون تا رسیدم ب حرف "د"!
یه لحظه دستم لغزید و همش ریخت ولی ...
بازم آروم و با حوصله میچینمش از اول و این دفه نمیزارم هیچ لغزشی خرابش کنه
...
عجب نم نم جذابی
ببار باران ببار
تو با این قطرات خود
به خشکی نوری از ذلالی نمناک می تابی
...
...
پک به سیگار می زنم یاد توام
این نخ سیگار دردی که دوا نمی کند
لعنتی بدجور معتاد توام
...
...
ای تار و پود بود من
بافته در نگاه توست
پلک زنی، مرده و زنده می شوم
از خاکی وجود خود
یک لحظه کنده می شوم
با نفس نگاه تو، مسیح من
من در سرود زندگی پیوسته خوانده می شوم
...