...
ستاره تاب می خورد در آسمان مست شب
دست نوازش زمان راه می رود روی تنم
ابریشمی به جنس آرامش ناز
وصله شده به بودنم
اکنون که عاشق توام
اینجا جهانی دیگر است
...
...
ستاره تاب می خورد در آسمان مست شب
دست نوازش زمان راه می رود روی تنم
ابریشمی به جنس آرامش ناز
وصله شده به بودنم
اکنون که عاشق توام
اینجا جهانی دیگر است
...
...
تو و بی تفاوتی به بودن و نبودنم
من و زجه های احساس، عشق و پرپر زدنم
خاک و رغبت به گرفتن تنم در آغوش
من و از مرگ انتظاری کرده تن پوش
...
...
دست رد بر سینه ی عقل زدم
در پی احساس خویش
انتظارت را گرفتم در پیش
تلخ و بیهوده ست اما انتظارم
تو نخواهی برگشت!
...