...
شعله دلتنگی ام را هیزم ثانیه بالا می برد
شب، تن تنهایی ام را ضرب شلاق می زند
حسرت ندیدن تو در کویر روح خشکم می خزد
با تو آری،
روبان به آسمان می پیچم
بی تو اما هیچم
...
...
شعله دلتنگی ام را هیزم ثانیه بالا می برد
شب، تن تنهایی ام را ضرب شلاق می زند
حسرت ندیدن تو در کویر روح خشکم می خزد
با تو آری،
روبان به آسمان می پیچم
بی تو اما هیچم
...
...
عجب نم نم جذابی
ببار باران ببار
تو با این قطرات خود
به خشکی نوری از ذلالی نمناک می تابی
...
...
پک به سیگار می زنم یاد توام
این نخ سیگار دردی که دوا نمی کند
لعنتی بدجور معتاد توام
...
...
نبودت را نمی خواهم کنم باور
خیالت را توانم نیست بیرون کنم از سر
گر حقیقت فرط بی میلی توست به عشق من
من حقیقت را نمی خواهم دگر
...
...
نفس تنهایی ام تازه شده
در دلم افسوس بی مقدار و اندازه شده
تهی از هرچه به جز ما شدنم
پر از اشتیاق با تو بودنم
...
...
دست رد بر سینه ی عقل زدم
در پی احساس خویش
انتظارت را گرفتم در پیش
تلخ و بیهوده ست اما انتظارم
تو نخواهی برگشت!
...