...
غرق در دریای نور ماهم و ستاره ها
کلاف خوش نقش خیال می بافم
به رنگ عشق و طرحی از عاطفه لبریز
...
...
غرق در دریای نور ماهم و ستاره ها
کلاف خوش نقش خیال می بافم
به رنگ عشق و طرحی از عاطفه لبریز
...
...
پک به سیگار می زنم یاد توام
این نخ سیگار دردی که دوا نمی کند
لعنتی بدجور معتاد توام
...
...
ای تار و پود بود من
بافته در نگاه توست
پلک زنی، مرده و زنده می شوم
از خاکی وجود خود
یک لحظه کنده می شوم
با نفس نگاه تو، مسیح من
من در سرود زندگی پیوسته خوانده می شوم
...
...
نبودت را نمی خواهم کنم باور
خیالت را توانم نیست بیرون کنم از سر
گر حقیقت فرط بی میلی توست به عشق من
من حقیقت را نمی خواهم دگر
...
...
باز لغزش در تنم هموار شد
هوسم تبدار شد
سر هشیاری من بر دار شد
و نیازم به تو بی مقدار شد
...
...
ای تصورهای لاامکان من ای خیالت هر زمان مهمان من
ای نوازش های دستت پوششم ای ز لبهای تو بوسه خواهشم
حسرتی دارم به دل تدبیر کن پیکرت را پیکرم تصویر کن
دست خود را دست دستم بسپار داستان را خواب شیرین پندار
...
...
تا سرانجام:
هر دو گم گشتیم در آغوش هم
مست و بی خود شده و مدهوش هم
دست ها بر دوش هم
خواستم یک بوسه برچینم ولی
...