...
اولین دیدار ما از عاطفه لبریز بود
گرم و پرشور و خیال انگیز بود
دفتر عمر مرا این بهترین نوشته پاییز بود
...
...
اولین دیدار ما از عاطفه لبریز بود
گرم و پرشور و خیال انگیز بود
دفتر عمر مرا این بهترین نوشته پاییز بود
...
...
تو و بی تفاوتی به بودن و نبودنم
من و زجه های احساس، عشق و پرپر زدنم
خاک و رغبت به گرفتن تنم در آغوش
من و از مرگ انتظاری کرده تن پوش
...
...
باز لغزش در تنم هموار شد
هوسم تبدار شد
سر هشیاری من بر دار شد
و نیازم به تو بی مقدار شد
...
...
تو را هر لحظه می گویم
چه آرامم من آن لحظه
که در مزرعه چشم تو می رویم
...