...
بی شک از سلسله ی موی تو دامی گیرتر
هرگز از وسوسه چشم هوس بار تو هم پاگیرتر
جام و پیاله از قرمز لب های تو پر تاثیرتر
من نمی خواهم یافت
...
...
بی شک از سلسله ی موی تو دامی گیرتر
هرگز از وسوسه چشم هوس بار تو هم پاگیرتر
جام و پیاله از قرمز لب های تو پر تاثیرتر
من نمی خواهم یافت
...
...
من سراپا گوشم
مات آرامش چشمان توام، هیس... ساکت!
به سکوت تو فرا دادم گوش
صبر کن
اندکی صبر می خواهم و چندی خاموش
...
...
ستاره تاب می خورد در آسمان مست شب
دست نوازش زمان راه می رود روی تنم
ابریشمی به جنس آرامش ناز
وصله شده به بودنم
اکنون که عاشق توام
اینجا جهانی دیگر است
...
...
شعله دلتنگی ام را هیزم ثانیه بالا می برد
شب، تن تنهایی ام را ضرب شلاق می زند
حسرت ندیدن تو در کویر روح خشکم می خزد
با تو آری،
روبان به آسمان می پیچم
بی تو اما هیچم
...
...
غرق در دریای نور ماهم و ستاره ها
کلاف خوش نقش خیال می بافم
به رنگ عشق و طرحی از عاطفه لبریز
...
...
خدایا...
غل و زنجیر سکوت بر دست و پای پیکر فریاد من است
در پس افکار خود محبوسم
و مرا به رنگ ننگین جماعت چهره پوشان نقابی ست
که ندانند من از خیل جماعت نیستم
...
...
حسرت دیوانگی دارم به سر
بی نیازم از فکر
بی نیازم از ذهن
پیش روی عقل می خواهم کنم صاف کمر
پیش پای عشق تعظیم می باید دگر
احتیاج دارم به حس، به تلاطم هوس
احتیاج دارم به لمس، به طراوت نفس
احتیاج دارم به شور
احتیاج دارم به عشق
احتیاج دارم به مرگ
...
...
در شب سردی که در هوا نفس می شد حریر
در میان رقص و شادی آن بانوی دل جوان مو سفید پیر
در میان محفلی از جمع خویشان
در شب عید غدیر
- شب تزیین شده با لبخند فرشته ها
من و تو خواندیم با هم "عاشقیم"
...
دکلمه شعر:
...
آن لحظه که گم بود در آغوش تو آغوش من
لبریز پیاله ای از احساس بر پیکر مستم دادی
با خودم می گفتم:
به چه چسبید!
سیب سرخی که تو دستم دادی.
...
دکلمه شعر:
...
عجب نم نم جذابی
ببار باران ببار
تو با این قطرات خود
به خشکی نوری از ذلالی نمناک می تابی
...