مانند همیشه!

داغ تو تازه تر از همّیشه است


نفس تنهایی ام تازه شده

در دلم افسوس بی مقدار و اندازه شده

تهی از هرچه به جز ما شدنم

پر از اشتیاق با تو بودنم


پا به پای لحظه ها دوری تو

می زند با سنگ حسرت

بر بلورین ظریف پاک احساس تنم

چه آرام، بی صدا

و چه معصومانه در این ماجرا

از نبود لمس تو می شکنم


عاشقانه مثل هر شب

چه دلتنگم تو را امشب


دو چشمم زار می گرید

لبم زمزمه می گوید

خدایا انتظارم را

نگه کن حال زارم را

که غم آغشته در خویشم

نمانده طاقتی بیشم

بیارش باز در پیشم


85/01/13