...
پک به سیگار می زنم یاد توام
این نخ سیگار دردی که دوا نمی کند
لعنتی بدجور معتاد توام
...
...
پک به سیگار می زنم یاد توام
این نخ سیگار دردی که دوا نمی کند
لعنتی بدجور معتاد توام
...
...
ای تار و پود بود من
بافته در نگاه توست
پلک زنی، مرده و زنده می شوم
از خاکی وجود خود
یک لحظه کنده می شوم
با نفس نگاه تو، مسیح من
من در سرود زندگی پیوسته خوانده می شوم
...
...
زندگی من گره خورده به یادت
هرگز از یادم نمی رود نگاهت
هر کجا هستی، خدا همراهت
...
...
خیره در نگاه تو خماری چشمان من
و ز آغوش تو نم نم لذت می بارید بر جان من
دست نوازشم در دست اندام تو بود
وحشی احساس من رام تو بود
...
...
اولین دیدار ما از عاطفه لبریز بود
گرم و پرشور و خیال انگیز بود
دفتر عمر مرا این بهترین نوشته پاییز بود
...
...
نبودت را نمی خواهم کنم باور
خیالت را توانم نیست بیرون کنم از سر
گر حقیقت فرط بی میلی توست به عشق من
من حقیقت را نمی خواهم دگر
...
...
نفس تنهایی ام تازه شده
در دلم افسوس بی مقدار و اندازه شده
تهی از هرچه به جز ما شدنم
پر از اشتیاق با تو بودنم
...
...
من نیازم به تو بود
چون نیاز کهنه جریان و رود
فرش احساس مرا تو تار و پود
من تمامم از تو بود
ای برایم همه ی بود و نبود
دوستت می داشتم با تمامی وجود
...
...
زنده ام با خاطراتم
مرده ای سخت گرفتار حیاتم
برگ پژمرده ی بی روح و نشاطم
...
...
آمدی تا شور در زندگیم برپا کنی
آمدی امّید من را در دل فردا کنی
آمدی تا راه در سینه من پیدا کنی
با شعار مهربانی بر فراز ماتمم غوغا کنی
آمدی تا یاس من تبدیل به رویا کنی
خواهرم روزت مبارک
...